کد خبر : 9806
تاریخ انتشار : شنبه 24 آبان 1399 - 13:46
-

دولت، مدیریت شهری، شهروندان؛ وظایف اصلی اضلاع یک شهر چیست؟!

ابراهیم پورتقی سیدی، فعال فرهنگی و رسانه ای در یادداشتی به وظایف اصلی اضلاع یک شهر پرداخت. به گزارش پایگاه خبری کارنامه فردا، متن یادداشت به این شرح است: شهروندان، به عنوان رکن اصلی یک شهر و یکی از سه ضلع دولت، مدیریت شهری(شورا و شهرداری) و مردم، از حق و حقوقی در شهر برخوردار هستند.

ابراهیم پورتقی سیدی، فعال فرهنگی و رسانه ای در یادداشتی به وظایف اصلی اضلاع یک شهر پرداخت.

به گزارش پایگاه خبری کارنامه فردا، متن یادداشت به این شرح است:

شهروندان، به عنوان رکن اصلی یک شهر و یکی از سه ضلع دولت، مدیریت شهری(شورا و شهرداری) و مردم، از حق و حقوقی در شهر برخوردار هستند. آنها به عنوان وارثان اصلی و زیست کنندگان شهر، هر روز از امکانات و خدمات مختلف شهر بهره مند می شوند و چنانچه یک رابطه منطقی و موازی بین این سه عنصر برقرار نباشد، تعادل و توازن شهری و جامعه ی انسانی به هم می خورد و آسیب ها و ناهنجاری هایی متوجه این محیط خواهد شد که به صورت واگیر مانند ویروسی خطرناک چون کرونا، آثار مخرب خود را در بافت اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی شهر و سایر تقسیمات جغرافیایی کشور برجای می گذارد.


در این یادداشت قصد داریم به مهم ترین وظایف سه ضلع شهر و حلقه واسط بین آنان یعنی شورای اسلامی شهر بپردازیم.


الف- وظایف شهروندان:


شهروندی، نه تنها به معنای سکونت در یک شهر به مدت مشخص که به معنای مجموعه ای از آگاهی های حقوقی، فردی و اجتماعی است. زندگی شهری، یک زندگی جمعیست و برای موفقیت در این نوع زندگی بایستی فردگرایی و منفعت طلبی تا حدودی مهار شده و اخلاق جمعی رواج یابد.

_شهروند مؤثر کیست؟


شهروندان، دارای خوی همکاری و خودگردانی می باشند و ضمن حفظ هویت های خاص خود عضویت شان در دیگر هویت های جمعی را نیز حفظ می کنند و برای تحقق این هدف با تشکیل انجمن های مختلف، منافع شخصی و عمومی را پیوند می دهند.


شهروندان، دارای نقش های تفکیک شده می باشند و از حقوق، امتیازات و مسئولیت های این نقش آگاهند و آن را مطالبه می نمایند.


شهروند، در امور عمومی جامعه مشارکت می کند. در واقع شهروندان در امور مختلف از نگهداری از امکانات عمومی و حفظ فضای سبز تا تعمیر مدرسه ی محل و آسفالت و تنظیف شهر و خیابان خود احساس مسئولیت می کنند.


شهروندان، با تشکیل شورای اسلامی شهر، به عنوان نهادی مستقل از دولت، به نظارت و مشارکت در تصمیم گیری های دولتی و اجرای آن ها می پردازند.
شهروند، در امورجامعه، منتقد است و عقاید سنجیده ای دارد. اما فضیلت اصلی یک شهروند، اعتدال و انصاف در قضاوت و انتقاد است. یعنی یک شهروند، در عین حال که نهادهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی را به باد انتقاد می گیرد، اما اگر همین نهادها در معرض تهدید واقع شوند، جانب انصاف را رها نکرده از آن ها دفاع می کند.

شهروند، دیگران را به مثابه یک شهروندِ برابر با خود تلقی می کند و می پذیرد که ارزش و اعتبار و هویت آن شهروند، برابر با هویت خود اوست.


حس مشارکت و سهیم بودن در هزینه های شهری، در باطن یک شهروند به عنوان یک ضرورت وجود دارد نه به عنوان یک حس دلپذیر.


شهروند کسی است که هم خویش و منافع خویش را بنگرد و هم منافع دیگران را در نظر آورد.


به هر روی زندگی شهری یک زندگی جمعی است و برای موفقیت در این نوع زندگی بایستی فردگرایی و منفعت طلبی تا حدودی مهار شده و اخلاق جمعی رواج یابد در سایه همکاری و همراهی با دیگران و پذیرش مسئولیت ها، شرایط بهتری را برای خویش و دیگران فراهم سازند.

ب- وظایف مدیریت شهری(شهرداری):


مدیریت شهری، باید نگاهش را به شهروندان به عنوان صاحبان و ولی نعمتان شهر، تغییر دهد و شهرداری و زیرساخت های شهری و امکانات و اعتباراتی که در اختیار او و مجموعه کارکنان شهرداری است، به مثابه امانتی بداند که از طریق شهروندان در اختیارش گذاشته شده است، بنابر این توصیه هایی نیز به شهرداران داریم:


به نظر می رسد مهم ترین کاری که باید مدیران شهری انجام دهند، جلب اعتماد شهروندان است. شهرداری با شفاف سازی امور و اطلاع رسانی به موقع و دائم به شهروندان، درباره ی درآمدها و هزینه های اداره شهر، می تواند، سهم شهروندان را در اقتصاد شهر توسعه دهد.


پرداخت جوایز خوش حسابی و تخفیف عوارض و دیگر مشوق ها نیز برخی اقداماتی است که در راستای تشویق و ترغیب پرداخت عوارض می تواند صورت گیرد.


در راستای رویکردهای فرهنگ سازی و آموزشی، تلاش شهرداری متوجه فرهنگ سازی و آموزش بیشتر شهروندان در ارتباط با نقش آن ها در توسعه و آبادانی شهر باشد.


مدیران شهری باید تعادل و توازنی را در دخل و خرج شهر ایجاد کنند. اگر می بینیم بسیاری از شهرهای دنیا در زیبایی، فضای شهری دلنشین، امکانات مناسب و خدمات شهری مطلوب به عنوان الگو مطرح هستند، دلیل آن بیش از هر چیز جلب مشارکت شهروندان در تأمین هزینه های شهر است. اما در کشور ما و به ویژه در شهرهایی که باید به آنها اتلاق «روستا – شهر» داشته باشیم، می بایست به این نکته توجه داشته باشند که تمام یا بخش زیادی از درآمدهای شهرداری، الزاماً نباید از شهروندان تأمین شود، بلکه باید از منابع دیگری تأمین گردد که با ادراک و بهپویی مدیران شهری یافته، احصاء و اجرا می شود.


مشارکت، یکی از کلیدی ترین مفاهیم توسعه ی شهری است و آگاهی و اطلاعات شهروندان، در زمینه ی امور مربوط به شورا، شهر و شهرداری، در افزایش مشارکت آنها نقش به سزایی دارد. اگر این آشنایی در حد پایین تری باقی بماند، اغلب این تصور می شود که مهم ترین وظیفه ی شهرداری، تأمین نظافت شهری است و اینجاست که شهروند به شهرنشین، تنزل می یابد و به عنوان عنصری بی تفاوت، نقش اصلی خود را ایفاء نمی کند و هزینه ی شهر نشینی را پرداخت نمی نماید.


«شهر انسان گرا»، شهر منطبق بر سلیقه ی آنی و سودگرایانه نیست، در شهر انسان گرا، شهروند، ارتباطی منطقی در زمین و آسمان می یابد، با محیط پیرامونش عجین می شود، صفات و خصوصیات ملکوتی او شکوفا می شوند و در نهایت می تواند در کنار سایر شهروندان و با بهره گیری از کالبد شهرش و عناصر متشکل آن، خود را به حدی معقول از کمال برساند. شهر انسان گرا، محل به کمال رسیدن انسان است. با این وصف شهرداری یک نهاد بسیار مهم و تأثیرگذاردر اداره ی شهر است و وظیفه ی شهرداری، تنها یک وظیفه خدماتی و عمرانی نیست، بلکه شهرداری، یک نهاد اثرگذار است که تمامی فرایندها و تعاملات اجتماعی یک شهر را در بر می گیرد. یک شهردار خوب باید واجد دانایی، آگاهی، هوشمندی، توانایی، داشتن قابلیت، تخصص، تدین و نگاه راست و درست به مشکلات باشد.
یکی از شاخص ها در ارزیابی عملکرد شهرداران، میزان تلاش آنان در جذب سرمایه گذاری است.

سیاست ها و برنامه های شهرداران، باید تشویقی باشد، بنابراین شهرداران باید با اجرای این برنامه، سرمایه گذاران را به سرمایه گذاری بیشتر و گسترده تر، در عمران شهری ترغیب و تشویق نمایند. در این زمینه همچنین توجه به برنامه های کارآفرینانه به عنوان برنامه های کوتاه مدت و میان مدت در جهت تأمین مالی و افزایش رفاه و حفظ زنجیره ی تأمین منابع در شهر، بسیار حائز اهمیت است.


موفقیت شهرداران، مرهون یک سری مطالعات دقیق و درک صحیح از وضعیت و واقعیات موجود و با بکارگیری تفکرات سیستمی و متناسب با ساختارهای اجتماعی و فرهنگی شهرها می باشد و مهم ترین پارامتر موفقیت آنان را می توان در توجه به خرد جمعی و پرهیز از نظرات شخصی و حب و بعض های سیاسی و اجتماعی دانست. البته باید اذعان داشت چنین مدیریت هایی زمانی موفق می شوند که ساختارمند و با دیگر مدیریت های جامعه، هماهنگ و همگرا باشند.


مدیران شهری، اگر برای تحقق مدیریت یکپارچه ی شهری تلاش نمایند، به این باور می رسند که این تفکر و عمل، هم آگاهانه است هم عالمانه، چرا که با تحقق مدیریت یکپارچه، شهرداران، مدیران و سازمان های ذیربط در امور شهری ثبات می یابند و با توجه به تشخیص و تایید شرایط احراز تصدی شهردار، مردم و جامعه از شهرداری با تجربه، مدیر و مدبر و مطلع به امور شهری برخوردار خواهند شد و پاسخگویی شهرداران نسبت به مطالبات مردم و همچنین انگیزه ی آنان برای برنامه ریزی جدی برای اداره امور افزایش خواهد یافت.


ج- وظایف دولت:
همانگونه که ذکر شد، اغلب شهرهای کوچک فاقد زیرساخت های لازم شهری هستند و از سویی میزان درآمد اندک آنها، تکافوی مخارج بالای این شهرها را نمی کند. بنابر این رهاسازی این شهرها و راندن آنها با چوب خوداتکایی و خودگردانی، به دور از انصاف و عدالت اجتماعی است.


دولت، به عنوان محور استقرار عدالت در جامعه، می بایست همواره از کمک های خود به این شهرداری ها دریغ نورزد بلکه به منظور تعادل بخشی بین این شهرها و شهرهای متوسط کشور، اقدامات حمایتی در قالب ردیف های اعتباری عمران شهری شامل کمک به خرید ماشین آلات، اجرای طرح های عمران و خدمات، بافت های فرسوده، بناهای تاریخی و آب های جاری شهری، ارائه نماید.

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.